اندوه صد محال
در برق یک نگاه
«کوتاه.مثل آه!»
آه ای هرزه ی هرجایی پست!
کاش می فهمیدی کاش می دانستی
«فاطمه فاطمه است»
در تموز آفتاب اشک من بغض های کال تو نمی رسند هندوانه های بخت من چه نارس اند!
در تموز آفتاب اشک من
بغض های کال تو نمی رسند
هندوانه های بخت من چه نارس اند!
از آن چشم ناپاک
غزل های پاکی سرودم
عجب ساده بودم!
بیچاره قلوه سنگ!
بال پرنده را ناچار بشکند یا قلب کودکی؟
در هر دو حال ،ننگ!
کاش تنها گز این ده ثمری می آورد!
کاش از دور کسی می آمد !
کاش با خود تبری می آورد!
ماهی قرمز تنگ
همچنان می رقصد
وای از این چرخش گنگ!